از گردنبند و دستبند ست بیزار بود حتی حلقه ازدواجمونم نمینداخت دستش میگفت گم میشه ب دروغ بم گفت کش موتو بده بندازم دستم ک همونم فق وقتی پیشم بود مینداخت فهمیدم رفته ده تا کش کرمی مث اون خریده تو جیب همه شلواراش باشه
س سال دوس دخترش بودم الآنم دو سال و نیم عقدیم