عزیزم من واقعا خیلی کار عجیب کردم خیلیی یادم میفته گریم میگیره حتی
یه دفعه وسط ظرف شستن کارای نوجوانیم یادم میفته بلند فحش میدم خودمو خونواده فکر میکنن دیوونه شدم خخخخ
یه مدت عاشق یه پسر مذهبی شده بودم به مامانم گیر داده بودم همراه چادر برام نقاب بخررررر خداروشکر نخریددد