2777
2789
عنوان

وقتی نوجون بودم

21 بازدید | 1 پست

نوجونی خیلی دوران حساسی هست 

یادمه یه مسابقه قرآن شرکت کردم 

برای جایزش میبردن مشهد 

منم تنها بودم تو اتوبوس با سه تا دختر دیگ آشنا شدم 

بعد یادمه رفتیم مهمانسرا کمیل 

تو اون خیابونه کلی مغازه بود 

من همش فک میکردم اینا تا صبح نمیخوابن 

همیشه مغازه هاشون بااازه ....

تو شهر ما همین الانم نهااااایت تا ۹ مغازه ها بازن

رفتم یه مغازه اونجا از یه پسر خوشم اومد 

من ۱۳ سالم بود 

بنظرم اون ۳۰ سالش بود 

یادم نیست چی ازش خریدم


بعد بردم عوضش کنم 

دو بار ک رفتم مغازش عاشقش شده بودم .یادمه میخواستم بیام شبش انقددددد گریه میکردم 

یاد قیافش میوفتادم ک دلم براش تنگ میشه 

خدایااااا 

یادش افتادم میگم چقد ساده بودم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز