یه اقایی اومده خودش و اهل یه شهر دیگه معرفی کرده و بهم پول ریخته و کفش خریده ازم بهم گفته مجردم ، هر چند زیاد پیام میداد اما من بلاکش کردم ، هر چقدرم گفتم بیا ببر کفشاتو نیومد تهشم گفتم شماره کارت بده .
امروز زنش زنگید بهم میگه شماره تو تو گوشیه شوهر منه جریان کفش رو فهمیدم بنده خدا اول فک کرد باهاش رفتم سر قرار و فلان میگه بابا اهل همون شهریم و همشهری هستیم و اینجا زندگی می کنیم دو روز بعد بچم بدنیا میاد شوهر بیشرفم دنبال این کاراس
نمیدونم راس میگف یا نه ولی اگه اینجوری خدا به یه عده از مردا شفا بده منم اون پول و ردم حشاب خانومش
