اسنپ زدم رفتم سوار شم ی ماشین دیگه پارک بود تو کوچه ی پسره توش بود
تا رفتم سوار شم اسنپو
اون ماشین دیگه دستمال سفید اورد بیرون تکون داد
یک صدم ثانیه نگاه کردم دقت نکردم چی بود دقیقا
کلا دقت نمیکنم
راننده اسنپ ک پسر جوون بود ریز خندید
ینی چی ینی رفیق بودن مغزم درگیر شد
مغزم نمیکشه منظورش چی بودش
اخه اسنپ از بیرون اومد ینی چی رفیق بودن