دقیقا خونه پدرم هم بودم اصلا رفت و آمد نداشتیم !!
مادر و پدرم هم آدمای ساده ای بودن ،،،تحصیلکرده هم نبودن،،،
تو اجتماع و اینا هم زیاد نبودیم ،،،،،
همه مون مجرد بودیم ساده و اخلاق های بچگونه و خیلی گوشهگیر و استرسی و اظطراب اجتماعی داشتیم !!
ولی خب الان ده سالی میشه ازدواج کردم ،،،،
شاغل شدم و سروکارم با خانوم ها و مردم هست ,,,و این خیلی تاثیر داره ،،،،
بخاطر کارم خیلی روی نحوه حرف زدن و صحبتم و ارتباط با بقیه و مشتری کار کردم ،،،چون مجبور بودم وگرنه شکست میخورم
هم اینکه بلاخره رفت و آمد با فامیل همسر و اینا
از اون گذشته خیلی سختی و اینا کشیدم
کلا خیلی تغییر کردم !!!
خیلی پخته شدم از هر نظر ،،،فقط اینکه عوضش دل مورده و بی شوق و ذوق شدم ،ودرم خوش نیست