یکی از فامیل های نزدیک شوهرم عاشق یک دختری هستش در حدی عاشق دختره است که اگر تمام دنیا رو بهش بدی با یک تار موی دختره عوضش نمیکنه..
یکی دوبار خواستگاری کرده و فعلا جواب دختره منفی بوده
(اینو من نمیدونم چرا)
شوهرم به پسره گفت ؛
ببین دختره رو سفت بگیر تو چنگالت حواست بهش باشه
دورش یک دیوار پنهانی بکش نذار هیچکس نزدیکش بیاد تا جواب مثبت رو میگیرب ..جامعه اوضاعش خرابه
همه گرگ شدن و وضعیت اخلاقی جامعه هم خرابه
پسره به شوهرم گفت ؛
چرا ؟ اونی که بخواد کاری کنه اگر تو قفس بذاریش
کار خودشو میکنه و اونی که نخواد اگر بین فاسد ترین و خطرناک ترین و گرگ ترین آدما دنیا زندگی کنه بازم هیچ کاری نمیکنه ..اگر دختره بخواد روابط خارج ازدواج داشته باشه به سفت گرفتن و نگرفتن من نیست کار خودشو انجام میده اگرم نخواد و ذات و شخصیتش اجازه نده بازم به من نیست نمیکنه..
اگرم بخواد با یکی دیگه ازدواج کنه دور خونه اشون سیم خاردار بکشم و آدم مسلح بذارم که هرکسی اومد نزدیک خونه اشون برای خواستگاری با تیر بزنیدش بازم یکجوری ازدواج میکنه و میره.. اگرم نخواد ازدواج کنه از دم خونه تا محل کارش که میاد و میره هرروز هزار نفر خواستگاری کنن ازدواج نمیکنه..
پسره به شوهرم گفت؛ من وظیفه امه بصورت سالم و صحیح برای کسی که دوسش دارم تلاش کنم و همه زورمو بزنم
اگر موفق شدم خوب عالی میشه اگرم نشدم حتما خیر و صلاحی بوده من تلاش خودمو کردم.
اما من قرار نیست این تلاش و زور زدن من به آزار و اذیت آدمای دیگه و خودم منجر بشه که میگی تعقیبش کن ، دورش دیوار بکش، سفت بگیر ، نذار کسی نزدیکش بشه
اونم یک آدمه و آزاده برای زندگیش تصمیم بگیره درست مثل من... خونه و زمین و دارایی من نیست که بگم واسه خودمه هرجور بخوام رفتار میکنم..یک آدمه و آزاده حتی زنمم بشه بازم مال من نیست فقط یک آدم آزاده که تصمیم گرفته با من زندگیشو شریک بشه.حتی زنمم باشه در اون صورتم حق ندارم تعقیبش کنم، دورش دیوار بکشم ، سفت بگیرمش
میدونم نمیخونه اون دختر خانم و منم نمیشناسمش چند باری دیدمش ولی رابطهای نداریم هیچی فقط خواستم بگم ؛
این دختر خانم کاش با چنین مردی با چنین تفکری و شخصیت و اخلاقی ازدواج کنه..