اسفند۹۹ روز دوشنبه ساعت ده صبح هیچوقت یادم نمیره، دیگه اون آدم سابق نشدم💔 آرزوهام پودر شد، خدایا میبینی؟ من خیلی وقته مردم فقط جسمم اینجاست💔 ثانیه به ثانیه که میگذره قلبم بیشتر مچاله میشه💔مادرم اشک هامو که میبینه دلش میشکنه💔از بابام متنفرم که باعث این حال بدم شد💔 از خدا پرسیدن بدترین عذاب واسه یه انسان مظلوم چیه؟ گفت بال هاش شکسته بشه💔 امام حسین آخرین امیدم به توعه یادته چهل شب برات نماز شب خوندم به حرمت همونا نجاتم بده💔روزگار بدی رو میگذرونم برام دعاکنید شاید نفس یکی از شما حق باشه💔الان حاضرم همه چیزمو بدم فقط خوب بشم💔افسردگی لعنت بهت💔تا ابد حسرت دندونپزشکی شهید بهشتی موند رو دلم💔خدایا تروخدا😭😭😭باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم باز دلم باز دلم، دل بشود❤️ «چه بسیار تقدیرها که به تدبیرها میخندند»من این جمله رو زندگیش کردم💔 من خیلی وقته مردم فقط جسمم اینجاس🙃💔 ما همیشه از کسایی که دوسشون داریم ضربه میخوریم💔 شدم مثل دختر بچه ای که تنهایی با عروسکاش بازی میکنه💔 گاهی وقتا از تنهایی و شدت غم شده شش ماه اصلا از خونه بیرون نرفتم پس با من از تنهایی و غم حرف نزن💔 میگن دردی که تورو نکشه قوی ترت میکنه ولی من میگم میکشه ولی جوری که هر ثانیه میمیری💔 خدایا من از درگاهت با دل شکسته چشم گریون و قلب پراز درد نا امید و دست خالی برگشتم💔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عاشق شدهام.شکست خوردهام. پیروز شدهام.اشتباه کردهام.انتقام گرفتهام. تحقیر شدهام. دوست داشته شدهام.به من عشق ورزیدهاند. زیرابم را زدهاند. از کار بیکار شدهام.دستم را گرفتهاند. سفر کردهام. وحشت کردهام.از ته دل خندیدهام.شهری را که دوست داشتم ببینم دیدهام. دیوانهوار رقصیدهام. خدا را گم کردهام. خدا را دوباره پیدا کردهام.سقوط کردهام. در منجلاب دست و پا زدهام.نفرت ورزیدهام. از خودم متنفر شدهام. خودم را دوست داشتهام.برای درست کردن اشتباهاتم از جا بلند شدهام. برای ادامهی یک زندگی جنگیدهام.نفرتهایم فروکش کردهاند.کتاب خواندهام. فیلم دیدهام.فریاد زدهام.گریه کردهام. دوست داشتهام تا ابد جاودانه بمانم. کسانی از دیدنم هیجان زده شدهاند. کسی دوست داشته سرم از بدنم جدا شود. مسیرم را پیدا کردهام. بدنم را به سبک خودم دوست داشتهام.هورمونهای مادرانهام فعال شدهاند.عقل و منطقم غالب شده است.نگذاشتهام شکستم را ببینند.و در تمام این مسیر شبیه هیچکسی نبودهام و چیست زندگی جز همهی اینها... 🍂🔮
من کپسول خالی میخریدم، کپسول درشت تر هابا سرنگ میریختم توش سریع با اب میخوردمپنج شش تاش رواه یادم او ...
برای چی میخوردی ؟
راضی بودن به مشیت الهی آرتور أشی قهرمان تنیس جهان در سال 1983 بود که بر اثر تزریق خون آلوده به ویروس ایدز به این بیماری مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد. در جواب نامه طرفدارانش پاسخی داد که پاسخی تاریخی در جهان شد. او پرسیده بود من از این کار خدا در حیرتم که چرا در بین این همه انسان بد، خداوند تو را برای این ویروس انتخاب کرد؟ اشی در پاسخ گفت: در سال 50 هزار کودک در جهان تنیس بازی میکنند. 5 هزار نفر آنها حرفه ای می شوند و 500 نفر برای جام جهانی برگزیده می شوند. و از میان آنها 4 نفر انتخاب شده و به نیمه نهایی میرسند. آن گاه که جام جهانی را با غرور در دستانم گرفته بودم هرگز نگفتم خدایا چرا از بین این همه تنیس باز مرانفر اول جهان برگزیدی؟ و اکنون نیز که در دام بلایش گرفتار شده ام هرگز نخواهم گفت خدایا! چرا مرا به این خون آلوده انتخاب کردی؟ و این مقام مثبت اندیشی و شکر و توکل و رضا به حضرت حق است.