2777
2789
عنوان

بیاین بگم چرا طلاق گرفتم

814 بازدید | 52 پست

هفت سال قبل موقعی ک ۱۷ سالم بود تصمیم گرفتم طلاق بگیرم ؛ بطور خلاصه وار خصوصیات کلی همسرم : دائم از نامزد قبلیش‌ میگفت و گریه میکرد و از این میگفت ک واسش بهترین لباس و طلاها و آیفون و آخرین مدل گوشی خریده بود و دختره انگشتش رو پشت ویترین میذاشت رو لباسای گرون قیمت این سریع میخریدم واسش ولی دقیقا همون تایمی ک من زنش بودم و اینارو برام تعریف می‌کرد واسه من یه جفت جورابم نمیخرید ؛ هیچ پولی نمی‌داد؛ واسه خونه گوشت و برنج نمیخرید ؛ میوه ک اصلا نمیخرید وام ازدواجمم ازم گرفت ؛

لباسشویی رو کسی رو نمی آورد تنظیمش کنن با دست میشستم ؛ از اولین باری ک بهم نزدیک شد مثل وحشیا اومد سمتم ن بوسی ن بغلی ن عاطفه ای فقط کارشو میکرد بعد پشتشو بهم میکرد میخوابید .. همش از بچه ی پسر میخواست میگفت دلم میخواد مردم بگن سریع ازدواجم کرد بچه دار شد ؛ شب عروسیم کیف پولم ک پر بود از پولایی ک زن داییام و عمه هام دادن بودن برد همه اشو داد ب مامانش ؛ منو می‌برد قاچاق مأمورا بهش شک نکنن از فردای عروسیم منو می‌برد قاچاق ؛ فردای عروسیم یه سیرابی آورد گفت تمیزش کن بپز بخوریم تمیزش کردم ؛ هیچوقت نمی‌گفت دوست دارم هیچوقت بهم محبت نمیکرد هیچوقت سعی نکرد بشینه دقت کنه ببینه چی دوس دارم چی دوس ندارم ؛ حتی یه ۱۰ دقیقه وقت نمیذاشت من حرف بزنم اون گوش کنه ولی اون حرف می‌زد من ساعت ها گوش میکردم و دلداری میدادم و همدردی میکردم ؛ بیرون میرفتیم آبم نمیخرید طوری ک یه بار مامانم از یه شهر دور برا اولین بار اومد باهامون رفت بیرون منم یواشکی کارتمو دادم دستش گفتم ببرمون شام کبابی ( تو دلم گفتم بذار مامانم خیالش راحت شه بگه دامادم با درک و فهمه ) آخه تایم شام بود یواشکی ام کارتمو داد غرور این نشکنه موقع حساب کردن سریع ب کبابی گفته بود موجودی حساب این کارتو بده!!! 

از یه طرفم منو می‌برد قاچاق برگشتنی پول رو میذاشت جیب پدرش ک طبقه ی پایین خونه ی ما زندگی می‌کرد.. 

روز عروسیمم خواهراش وسط میرقصیدن سره منو یه پارچه ی خیلی ضخیم وسط تابستون انداخته بود دو ساعت تموم زیر اون موندم میگفت بذار بگن باغیرته... تو اون چند ماهی ام ک باهم زندگی کردیم همش بابام پول واریز میکرد میوه و پنیر و خرما و خوردنی میخریدم.. حالیش نبود چیزی واسه خونه بخره!!! اصلا ب خودش زحمت نمی‌داد از کارتش چیزی خرج کنه

میدونین الان ک ۷ سال گذشته هنوزم نمیتونم یه دلیل پیدا کنم و بگم چون فلان محبت رو فلان تایم کرد خوشبخت بودم باهاش یا خیلی مرد خوبی بود!!! چون اصلا نبود💔

خودشم میگفت بچه دختر باشه سقط کنیم من ب بابام میگفتم وقتی تو سونو دیدی خواهرام دخترن چرا سقط نکردی بهم میگفت ماست بخور پسر بشه همشم دست منو می‌گرفت از جلوی نامزد قبلیش رد میشد ک حرصش بده

بنظرتون کس دیگه ای بود با این مرد میموند؟

بنظرتون الان ک ۷ سال از طلاقمون گذشته فهمیده چقد تو اون زندگی مشترک ب من ظلم و ستم داد؟ یا هنوزم فک میکنه مشکل از من بودم ک طلاق گرفتم ازش؟ خوشی زد زیر دلم؟

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



کامل خوندم خداروشکر که جدا شدی

چقد آدم بدی بوده

هیچ دختری باهاش ازدواج نمیکنه

💕خداجونم بغلم کن به آغوشت محتاجم💕     تایپ  و تحقیق؛ دانلود مقاله و پاورپوینت با کمترین قیمت انجام میدم
کامل خوندم خداروشکر که جدا شدیچقد آدم بدی بودههیچ دختری باهاش ازدواج نمیکنه

اولی ک مهریه نگرفته بود

منم همه چیو بخشیدم تموم شدم

بعده منم یکی همه چیو بخشید طلاق گرفت

الان با چهارمی زندگی میکنه نمیدونم با اونم مونده یا نه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز