دیشب خواب دیدم تو ی مراسمیم جمعیت زیاده توی جمعیت ی دختربچه تقریبا یک ساله رو دیدم ک خیلی شبیه شوهرم بود اصلا چشم از روش برنمیداشتم خیلی از من دور نشسته بود یکی از فامیلامون داشت بهش غذا میداد نتونستم تحمل کنم فک میکردم دلبستگی شدیدی بهش دارمو دوریشو نمیتونم تحمل کنم رفتم ب اون فامیلمون گفتم بچه واسه منه؟🤦🏻♀️😂
گف اره دیگه حضانتشو دادی ب من منم جیغو داد و گریه ک نهههه من پشیمونم بچمو بده اونم گریه کرد بچرو داد بهم
صبم بیدار شدم کلی گریه کردم خیلی چهره معصومو نازی داشت