همین بود و فوق العاده زبون چربی داشت منم خجالتی و بی زبون در کل دوستش داشتم به من که بدی نکرده بود
ولی نتونستم خودم رو تغییر بدم همونی بودم که از قبل بود
درک میکنم.چرا باید یک اندازه دوست داشت وقتی اون همش در حال رفت امد و مهربونیه ولی من نه؟
یاد میگیرم چون سیاست داره
هیچ کار چون خانواده شوهرم با محبت وخودشیرینی وحشی ترمیشن باید باهاشون مثل غریبه رفتاربکنی تا بزارنت رو سرشون والا
خیلی به فکر جاریتی که اسم کاربریتم گذاشتی جاری سلیطه 🥴
شل کن بابا .اسLife with yourself.
Life is too short.
enough and enough
تو با احترام باش ولی نزدیک نشو هرچی بهشون نزدیک باشی بیشتر اویزونت میشن اون هنوز عقلش کار نیفتاده
وا بزا بکنه چرا فک میکنین یکی ک داره خوبی میکنه بخاطر اینه اونو از شما بهتربدونن یا هرچیز دیگ
اصن برفرض ک واقعا اینجور باش
چرا اقد دغدغدتون اینه ک خونواده شوهر مارو ببینه و فلان کنه و...
زندگیتو بکن چیکا داری ب بقیه
اختیار زندگیشو و مالشو داره دوس داره ببره خرجشون کنه وقت بگذرونه باهاشون...
چقد درگیر جاریتی اسی خوب نیس یکم بفکر زندگیت باش
تا وقتی باهات کاری نداره چیکارش داری
باید حسی داشته باشم؟ چون دقیقا سه تا جاری هام در همین موضوع رقابت دارن با هم
من کلا خیلی ارتباطی نیستم اقوام همسرم سالی یکبار اونم شاید ببینم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز