به همسرم گفتن برای نمایندگی جدید باید بری بندر عباس
لازمه بگم من خودم تازه ۵ساله اومدم اونجا به شهر خودمون
من خودم شمالیم ،خیلی برام سخت بود
ازدوری و غربت بگیر تا نبودن تو عروسی و عزای نزدیکترین ها
اینکه ۱۱ماه ازسال روزا آنقدر داغه که نمیشه پا گذاشت بیرون،اینکه آب شیرو نمیشه خورد،گازشهری نداره،گردوخاک بعد ازطوفان،جزساحل و پارک جای دیگه نیست برا تفریح بچه ها،تازه دخترم کلاس چهارمه کلی به دوستاش عادت کرده ،ازینجا بکنمش ببرمش دوچار شوک میشه ،تازه مااونجا سهمیه ی مدرسه دولتی هم نداریم چون اولویت بابومی هاست
حتی غیر انتفاعی شونم بالای ۳۵نفرن
اینکه من عادت کردم همه جارو سرسبز ببینم ولی اونجا ازین خبرا نیست
همیشه برنج ایرانی ازینجای میبردیم ،ولی حتی اونجا مزه ب گوشتشونم فرق داره و اکثرا گوشت بزدارند جای گوسفند
اینارو میگم ولی معذرت میخوام از بندرعباسیای عزیز باهم ی اینا مردم خیلی مهربونه و خون گرمی داشتن ،خیلی آدمای پاک و صافی بودن ،مخصوصا با غریبه ها خیلی خوب تا میکردن
اونجا برا تفریح چند روزه خوبه اما برای زندگی برای من که آرسنال میام خیلیییییی سخته