رفته بودیم دفتر اسناد رسمی دیدیم ی پسر جوون تر تمیز بیست ساله اینا میشد با یرخانوم پنجاه ساله تمیز اومد داخل گفت این خانوم عقد موقتم میخوام اقرار نامه بدم عقد دایم کنم
مرده گفت همچین چیزی نداریم گفت برو دفتر ازدواج
بعد عروس خانم اینقدر شاد بود نیشش تا بنا گوش باز پسر هم اصرار میگفت نه همینجا باید انجام بدید. اون لحظه خنده م گرفت از قیافه عروس خیلی شاد بود ولی اگر مادر پدر پسره بفهمم چه حالی میشن