2777
2789

نه اینقدر ساکتم که گاهی یادشون میرن هستم

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



میشه دعاکنید پریودشم میترسم باردارباشم حالم خیلی بده 💔🥲

کاربری دست صدنفره همه اون صدنفرم خودمم😐 با مودای مختلف🥱 نظر من توهر تایپکی نظر خودمه پس به خودم ربط داره نه به شما با تشکر 🤫

چرا سوتی بدم ،اونایی که کمتر صحبت میکنن و  بیشتر گوش میدن کمتر سوتی میدن 

این روزا از رو  نداری عاشق و معشوق میشن                           من یه لیلی‌میشناسم مهرشو از مجنون گرفت
چن سالت ..منم اینجورم حس میکنم از دیدشون منگلم پس برا مراسمات ختم برا تسلیت گفتن و فلان چی راحتی؟؟

ختم فقط یبار رفتم به هزار بدبختی گفتم تسلیت میگم

آره دقیقا همیشه بهم میگن تو با ما فرق داری شبیه ما نیستی 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

خانوادشون با فامیلشون ارتباط ندارن فقط برا عزا و عروسی که اونم چون شوهرم بچه آخره دعوتمون نمیکنن برادرای بزرگش و دعوت میکنن 

کلا فامیل شوهرمو ندیدم تا حالا

با خواهر برادرا و برادرزاده خواهرزاده‌هاش هم ارتباط نداریم 

فقط دو سه ماهی یه بار میریم خونه پدر و مادرش غروب میریم تا روز بعد ظهر می‌مونیم 

که خب ممکنه بقیه اونجا باشم و ببینمشون یا ممکنه هم نباشن

با کسی جز احوال پرسی حرف نمی‌زنم مگه مادرشوهرش سوالی حرفی چیزی بزنه که جواب بدم

چه همه از همه رنگ ! دوست و دشمن بر سر خوان خدا نشسته‌اند . 🌷

چن سالته ناراحت نمیشی پس مگ اونا چجورن

من ۲۵ سالمه اونا عادی نرمال من نه 

خودمم کاملا متوجه میشم فرق دارم با اونا ولی نمی‌فهمم این فرق چیه شاید  بیشتر به درون بقیه نگاه میکنم بهتر صحبت میکنم ولی خب اونا نه عادی هستن میفهمی چی میگم 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

مثلا اخلاقات چجوره

من خیلی کم حرف میزنم بیشتر گوش میدم 

خیلی خوب وقتی یکی باهام صحبت میکنه میفهمم این آدم دروغ میگه راست میگه (آدمای نزدیکم) آدم خوبیه یا بد 

بعد مثلا یجور دیگه صحبت میکنم کلماتی که میگم فرق داره

رک حرفمو میزنم و چیزای دیگه 

من بیشتر غرق درون خودمم 

میدونی وقتی به بقیه نگاه میکنم اگر آدم بدی باشه یه سیاهی تو درونش میبینم میفهمم آدم بدیه خیلی وقتا مثلا خیلی چیزا راجب یکی میگم بعد به خانوادم میگم مراقب این آدم باشید باور کن دقیق همون میشه 

ولی من دوس ندارم اینجوری باشم دوس داشتم عادی باشم 

پرحرف باشم اصلا دیونه باشم ولی خب ساده

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز