2777
2789

رفته بودم درمانگاه واسه ی آزمایش

ی زن و شوهری رو دیدم شوهره اسمش محمد بود زنه رو دقیق نشنیدم چون شوهرش از پسوند عزیزم و جانم و قربونت بشم و ایناها استفاده میکرد

خلاصه ک زنه باردار بود و بدجور دلشو گرفته بود فک کنم خیلی درد داشت بعد مرده خیلی دست پاچه کل درمانگاهو گزاشته بود رو سرش بخاطر زنش 

گفت عزیزم تحمل کن ی کم دیگه نوبت مون میشه قربونت بشم مامان کوچولوی من لطفا دووم بیار مرده از اینور زنشو آروم می‌کرد از ی طرف داد میزد

بعد زنه با وجود دردی ک داشت دست شوهرشو گرفت نشوندش رو صندلیِ کنارش گفت محمد نگران من نباش بشین آروم باش من طوریم نمیشه شوهره آروم شد و منی ک از اول تا آخر ماجرا زول زده بودم ب این دوتا🥲💔تازه موقعی ک از اتاق دکتر اومدن بیرون زنه دیگه حال نداشت چسبیده بود ب شوهره 

ب جایی رسید ک شوهره بغلش کرد با خودش برد🥺💔از ی طرفم دلم براشون سوخت

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   نی_نی_یار_گمشده  |  6 ساعت پیش
توسط   dandan78  |  4 ساعت پیش