سلام دوستم من ۱۴ ساله ازدواج کردم از همون سال اول دوست داشتم بچه دار شم عاشق بچه هام اولی رو بعداز سه چهار سال و دارو و امپول باردار شدم و بعداز اون هم چون میدونستم ممکنه باز نشه برای دومی هم اماده بودم اما نشد که نشد اخرین مرحله یعنی ivf هم سه مرتبه رفتم با اونهمه تعریف تمجید دکتر که رحمت عالیه جنینهات با کیفبت حتما میشه اما نشد که نشد.همرم بخاطر من توظاهر مدام میگه ول کن منکه دیگه نمیخوام اما تودوران انتظار بعداز انتقال چه نقشه ها که نمیکشید وای دوتا دختر شه وای یکیشم دختر شه براش ال میکنم بل میکنم منم چون خواهر ندارم میگفتم چی میشه خدا بجاش بهم دختر بده.پسرمم مدام از دو سال پیش میگه چرا همه تمکلاسیهام خواهر برادر دارن اما من تنهام دوستم نداری نی نی نمیاری خلاصه که تو بد گردابی افتادم همسرم میگه اصلا اجازه نمیدم باز بری سراغ درمان بدنت داغون شده روحیه ات داغونتر به خودت رحم کن مامانم مدام میگه ول کن دیگه قسمتت نیست اما پسرکم هر شب خواهش میکنه مامان تورو خدا برامون نی نی بیار.خودمم دوست دارم براش خواهربرادری بیارم اما موندم نگرانم دو سه سال دیگه سنم بالاتر رفت پشیمپن شم الان ۳۶ سالمه از بیمارستان چندین بار زنگ زدن که پزشکت میگه هر روز که دیرتر بیای سراغ ادامه درمان شانت کمتر میشه.اخه من چیکار کنم لپذیرم قسمتمه بعدها پشیمون نمیشم؟؟ اگه با اینهمه دارو فردا صدتا درد و مریضی بگیرم چی ؟؟ خدایا شکرت بابت این ازمایش سختت.میخواستم کل وسایل پیرم و لباسهای نوزادی که نو موندن و برای دومی نگه داشتم رد کنم بدم بهزیستی شیرخوارگاهی اما حتی فکر کردن بهشم اشکمو در میاره این حقم نبود من کل دوران خوش زندگیم تو مطب و انتظار و دعا گذشت🥺🥺🥺🥺تو پرونده نوشتن دلیل ناشناخته یعنی مشخص نیست مشکل چیه این خیلی بدتره که نمیدونیم چی رو باید پیگیری کنیمچه کنم نظرتونو تجربه تونو میگین
می شه برای آرزوی پسر کوچولوم دعا کنید،منتظر خواهر یا برادر هست و من مادرش ناتوان و شرمنده در براورده کردن این آرزو
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!