۲۶ سالمه رفتم تو ۲۷
خیلی احساس تنهایی و نیاز میکنم به یه همدم به کسی که بهم اهمیت بده
گاهی دلم میگیره گریه میکنم میگم خدایا چرا مگه من چه تفاوتی با بقیه دخترا دارم من قدم کوتاهه
میگم خدایا هم قدم کوتاهه هم ازدواج نمیکنم
واقعا بغضم گرفته گاهی بی اختیار اشکام میریزه
روم نمیشه جلو کسی بگم اگه کسی بهم بگه انشالله ازدواج کنی اینا فقط میگم خداکریمه خیلی خجالت میکشم
میگم خدایا من که نمیشه داد بزنم شوهر میخوام
اما به تو که میتونم بگم تو که محرم راز منی 🥺
خیی کارا میکنم خودمو سرگرم میکنم اما باز هم احساس کمبود میکنم 😞