ملکه یک چیزی بگم
یکی از آشناها مجوز شکار داره اهو زدن برای ما هم گوشت فرستاده بودن باورت میشه من اصلا دلم نیومد ب گوشتا نگاه کنم انقد گریه کردم واسه اون آهو و بچه هاش ک فشارم افتاد
محسن دید حالم بده گف میدم مامانم ب مامانش میگم چطور دلت میاد بخوری میگه مگ گوسفند میخوری هم گریه میکنی؟
گوشته دیگه چرا ادا و اصول درمیاری😐😐