خونه مادر بزرگم بودم بعد مهمون از شهر دیگه داشتن تازه رسیده بودن
ی پیر مرد و پیر زن بامزه بودن🥲😂
خونه مادر بزرگم آب داغ رو ک باز میکنی از شدت داغ بودن غبار ازش بلند میشه باید خیلی مراقب باشی
خلاصه ک پیر مرده رفت دستشویی برگشت آروم ی گوشه نشست ما هم اصلا فکرنمیکردیم سوخته باشه🥲😂
چند دقیقه ای گذشت خانمش بلند شد بره دستشویی شوهره داااد زد مهری نررو مهررری آب داغه میسوزی🥲 و داشت بهش یاد میداد آب یخ کدومه😂
اونجا بود ک فهمیدیم پبرمرره خودشو بدجور سوزونده🤭
من اومدم داخل اتاق خندمو نبینن
یکی دوساعت بعد دستمو با همین آب داغ بدجور سوزوندم
کارما😂💔#