امروز از کتابخونه درومدم داشتم با تلفن حرف میزدم یه پسر با دوستش وایساده بودن از دور گفت دورت بگردم رفتم دور نشستم رو صندلی توی پارک و یه خانم میانسال که مادر دوست همون پسرست اومد خواستگاری کرد و گفت که اون پسره از تو خوشش اومده و منو فرستاده برا خواستگاری
شمارمو گرفت و یکم بعد زنگ زد که اجازه هست شما رو بدم به پسره منم قبول کردم
قصد ازدواج اصلا ندارما ولی کنجکاوم بدونم قضیه چیه و پسره کیه
بنظرتون قضیه چیه