تاوان شکستن قلب یک انسان عاشق چقدر می‌تونه دردناک وخانه خراب کن باشه

بچه ها از زبان یه خانمی یک داستان غمناکی شنیدم میخام بگید شما هم از این تجربه ها داشتید یانه خانمه می‌گفت شوهرم عاشق یکی از دختران روستا خودشون بود و بیشتر از شوهرم این دختر دیوانه‌وار شوهرم و دوست داشته از بابت این عشق خواستگاراشو رد میکرد خیلی از پدر وبرادراش کتک میخوره آخرشم بدنامی تو روستا ولی خانواده شوهرم  مخالف صد در صدی این ازدواج بودن می‌گفت همسرم خانه رو ترک می‌کنه می‌ره شهرستان برای کار ما تو یه جایی با هم آشنا شدیم من ازش خوش آمد با اینکه خیلی سطح اقتصادی . تحصیلاتم ازش بالاتر بود با هم نامزد کردیم تو دوران نامزدی و عقد ما من متوجه پچ پچ های فامیل شوهرم شدم آه فلانی میگیره نفرین میگیره البته چون زبان ما فرق میکرد اینا فکر میکردن من متوجه نمیشم تو دوران عقد ما دختر ازدواج کرد از روستا وشهرشون خیلی دورتر مادر دخترهه از دوری بچه اش نفرین میگرده میگه خانواده شوهرم حتی شوهرم که حالا یه لقمه چرب و چیلی گیرشون آمده مسخره میکردن نفرین هامون نفرین هامون ولی میگه من ته قلبم ترسیده بود میگه زد مراسم ازدواج ما شروع شد پدر شوهرم بدون حتی یک سر درد افتاد فوت کرد جوون جوون عروس ما موند  بعد از چند سال داماد خانواده ۴۰وچند سالش بود افتاد فوت کرد بعد دختر خواهر شوهرم و تو روستا نامزد کردن پسر نخواست اسمش تو روستا پر شد خیلی ازاین اتفاقا ت زیر ودرشت حالا می‌گفت دوتا بچه دارم وشنیدم دختر هنوز هم که هنوزه قلبش شکسته است و گفتم فقط خدا جلوی بچه هاست بزاره