دخترخالمومیگم،همش زنگ میزد گریه میکرد که دکترا بمن گفتن باردارنمیشی،باید ای وی اف کنی نمیدونم عکس رنگی....همین ماه پیش دوباره زنگید و گریه...میگف با کسی نمیتونم دردل کنم حتی ب مامانمم نمیتونم بگم اماتوارومم میکنی.همش میپرسید توبچه نمیخای پس؟حرف میکشید ازم.الان مامانم میگه فلانی حاملس...فلانی حاملس چرا بمن نگفته؟چرا قبلا همش زنگ میزد گریه میکرد خب منم دلم میسوخت واسش خودمم گریم میگرف اخرش میگف توتنها کسی هستی ک ارومم میکنی.اما الان ک روزای خوبشه ی خبر بارداریشو نداد بمن.خیلی از دستش ناراحتم.شما بودین توقع نداشتین بهتون ی پیام میداد ک نگران نباش بلخره حامله شدم؟شاید اگ همدم روزای تلخش نبودم،اینقد ناراحت نمبشدم..نمیدونم ولی واقعا ازش ناراحتم
خوب بهش بگو اسی شاید دلیل خودشو داره
اینوداستان دختر خاله موز مار☺️
من خودم اینطوریم وقتی یه جایی برم خاطرات بدم یاداور بشه حالم خراب میشه حتی اون ادمیکه مثلا تجربه های استرسیم یاداوری میکنه بهم .... الان سطح استرسش بالاست نگرانه معلومه ادم استرسی هست چه اشکال داره تو زنگ بزن بهش تبریک بگو مطمئن باش اینجوری نیست بارداری خیلی سخت شده الان دلتو باهاش صاف کن که بچش بمونه براش به دل نگیر گناه داره من سطع استرسشو درک میکنم چون خودم باردار نمیشم
خواسته چشم نخوره لابد
حق داری عزیزم
از آدم هایی که فقط موقع گرفتاری یادت میوفتن به شدت بدم میاد
اسی منم دوست باشگاهی مث من اقدام بود یه ماه پیش زنگ زد نگفت حامله اس دوباره چندروز پیش زنگ زر گفت ۳ ماهه حاملم گفت ترسیدم نمونه برام گفتم جاش محکم ک شد خبر بارداریمو بدم..
عیب نداره اوایل آدم به کسی نمیگه... من خودم چیز خوب رو اگه زود بگم احساس میکنم از دستش میدم (نمیدونم چرا، ولی خیلی پیش اومده). ولی خیلی لوس بوده سر شش ماه اقدام زنگ می‌زده گریه می‌کرده 😒
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز