امشب بعد ۳ ۴ سال یاد حس و حال اون موقعم افتادم
میخوام اینجا در موردش صحبت کنم
انگار رو دلم سنگینی میکنه
زایمان سختی داشتم خیلی اذیت شدم
بعدش هم دچار عوارض سزارین شدم
اصلا حال خوبی نداشتم
جلوی پرستارا جلوی خانوادم حرفی نمیزدم
یه مادر شاد بودم که غرق خوشیِ بدنیا اومدن بچشه
اما در واقع
مادری بودم که تنها چیزی که میفهمید این بود که بخاطر وجود بچش خیلی خوشحاله اما نمیدونست چشه
انگار یه چیزی جلوشُ گرفته
یه حس ترس یه حس عذاب وجدان یه حس گُنگ..
حتی بعد گذشت ۳ ۴ سال بازم نمیتونم توصیفش کنم
این که چی بود حال و روزم