من 3سال پیش
تصادف وحشتناکی داشتم
خونریزی ریه کردم
لگنم از 5 جا شکست و دوهفته بیمارستان بستری بودم که البته باید 3هفته می موندم ولی رضایت دادم وباقی درمانمو خونه سپری کردم به مدت 5ماه فلج افتادم گوشه خونه پدرم(البته بعد از 5ماه وبع کمک فیزیوتراپی خوب شدم دیگه)
مادرشوهرم ودختراش یه زنگ رو هم ازم دریغ کردن اون 5ماه
وهرکاری کردن که شوهرم طلاقم بده
انقدر دخالت گر وفضوله که حد نداره
3ساله که دیگه نه میرم خونشون
نه اجازه میدم بیان
بعد از 3سال تازه اعصاب و روانم داره آروم میشه، بسکه بهم ضربه روحی وروانی زدن این خانواده
حتی نوه شون هم فوت کرد
نرفتم واسه عرض تسلیت خونشون(رفتم مراسم خاکسپاری، ولی پیش اونا نرفتم)
حالا مادربزرگم و مابقی اقوام ومردم میگن آشتی کن
گفتم هرگز
من از شما سوال دارم
اگر خدایی ناکرده
سر شما همچین بلایی می اومد
شماچطور رفتار میکردید
واقعا دوباره رفت وآمد میکردید؟؟
اصلا دل رفت وآمد دوباره رو داشتید؟!!!!
اگر میگید بخاطر شوهرت
شوهرمم با خانواده ش همدستی کرد
و تو اون حال ولم کرد و اومد کنار خانواده ش
وبچه مو ازم گرفت
ومیخواست طلاقم بده
(الآن خونه خودمم پیششوهرم وبچه م، زاستی با خانواده شوهر دیوار به دیواریم)