من بهت قول شرف میدم، یکی از دوستام تو جوونی فوت کرد دانشجوی پزشکی و بسیار زیبا و شاد و پراز شور زندگی که یه روز با ماشین خودش تصادف کرد، از اونور خواهرش دیگه ازغصه شده بود مرده متحرک، چله برداشته بود بمیره بره پیش خواهرش، حتی بچه و شوهرشو کاملا بیخیال شده بود، تا اینکه خوابشو دید و اونجا خواهره انگار ازش دلخور بوده بخاطر گریه هاش، اما بعد دیگه بغلش کرده و هردو گریه کردن، بهش گفته باید با من برگردی دنیا"
اما خواهره خندیده و گفته عمر من همونقدر بوده و اگه ادامه پیدا میکرد اتفاقای بدی می افتاد و...، گفته من اصلا دیگه دنیارو دوست ندارم! وقتایی که شما و مامان بابا گریه میکنن،بخاطر شما میام اما دوست ندارم بیام، فرشته ها بهم میگن برو خانواده تو آروم کن....دیگه خواهربزرگه بعدش کم کم آروم شد و حالا دیگه اصلا گریه نمیکنه، فقط قرآن میخونه براش
حالا دوسال گذشته،خداروشکر برگشته به زندگیش و آروم شده..چون مطمئن شده جا خواهرش خوبه، واون خیییییلی خوشحاله تو بهشت☘️☘️☘️