ساعت یک پیام داد میریم واحد پایینو تمیز کنیم گوشیمو میزارم شارژ میرم پایین
منم گفتم باشه منم دارم با مامانم میرم بیرون بعدش ساعت ۳ شد زنگ زدم برنداشت ساعت پنج شد باز خبری نشد. زنگ زدم برنداشت بعدش زنگ زدم به مامانش اونم برنداشت یه ساعت بعد مادرشوهرم زنگ زد از حرص برنداشتم شوهرمم سه بار زنگ زد بازم برنداشتم
توقع من این بود که بین کارش یه زنگ به من بزنه ببینِ مردم یا زنده بلاخره چهار پنج ساعت از هم بی خبر بودیم
بعدش پیام داد من خستم میخوابم الانم بعد دو ساعت پیام داده وقتی مامانم زنگ میزنه برگرد بهش زنگ بزن بی احتدامی نکن اینارو من نباید بگم که