2777
2789

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

من تو دوران دوستی و عقد و یک سال اول زندگی خیلی سختی کشیدم چوم همسرم داشت دکتری میخوند و آزمون قضاوت میداد اما بعدش خداروشکر خیلی زندگیمون خوبدشد از این رو به اون رو شد البته زمین هم زیاد داشت که فروش نمیرفت و مشغول خونه ساختن هم بودیم و همسرم سرکار هم نمیرفت و من خودم شاغل بودم برای مخارجمون اما خداروشکر همه اون سختیا رو برام جبران کرد

فقط 4 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
تعریف میکنی انگیزه بگیریم ؟


خانواده ی ما با خانواده ی شوهرم تفاوت فرهنگی زیادی دارن 

من تو خانواده ی آروم بزرگ شده بودم و خانواده ی شوهرم به شدت اهل دعوا و داد و بیداد ...

کلی رسم و رسوماتمون فرق میکرد، کلی چالش سر جهاز داشتیم، آخرش مادرشوهرش قهر کرد رفت خودش به سلیقه خودش برام مبل و ماشین لباسشویی و یخچال و گاز و سرویس چوب و اینا رو ( البته با پول شوهرم) خرید 

منم کلی حرص خوردم و مریض شدم ، نصف دوران عقدم من از این دکتر به اون دکتر میرفتم 


بعدش 

هنوز یه هفته از عروسیمون نگذشته بود که یه اتفاقی افتاد که نمیتونم بگم چون میترسم شناسایی بشم... بعد مادرشوهرم جلوی همه توی دعوا به من یه حرف بد زد ( شوهرم ماموریت بود)

منم رفتم خونه‌ی مامانم اینا.. به شوهرم هیچی نگفتم چون چندبار با مامانش اینا بد دعوا کرده بود....

بعدش

تعریف میکنی انگیزه بگیریم ؟


شوهرم از طریق برادر شوهرم فهمید و یه مدت قطع ارتباط کردیم 


بالاخره با وساطت خواهر شوهرام و برادرشوهرام با کلی گریه و مظلوم نمایی اومدن آشتی 


چند ماه بعد من دل دردهای شدید داشتم، رفتم سونو فهمیدم حاملگی خارج از رحم دارم ، چون بزرگ بود مجبور شدم لاپاراسکوپی کنم توی بیمارستان خصوصی تقریباً شد ۳۰و خورده ای پول نداشتیم شوهرمم از قرض کردن بدش میاد طلاهام رو فروخت 

تعریف میکنی انگیزه بگیریم ؟


مادرشوهرش نیومد اصلاً عیادت 

فقط دوتا از خواهرشوهرام اومدن 

سر این قضیه با شوهرم دعوام شد 

مادرشوهرش یک ماه بعدش اومد و بهم گفت خدا کنه حالا حامله بشی🙄


منم از لجش شروع کردم سه ماه اقدام کردم ، هردفعه پریود میشدم میشستم گریه میکردم 

چون زخم معده داشتم و پرخوری عصبی .. چاق شدم، 

افسرده هم شدم ...


شوهرم دیگه گفت اقدام نکنیم گفت نمیخوام با این حالت حامله بشی


چند ماه بعدش با شوهرم دعوام شد شرک داد زد رگ سه قلوم گرفت (تو گوگل بزنی نوشته بدترین نوع درده) خلاصه چند ماه درگیر بودیم ام آر آی و دکتر اعصاب و قرص و....



بعد

تعریف میکنی انگیزه بگیریم ؟


زمانی که دچار این درد شدم و هیچ مسکنی آرومم نمیکرد

تو اون شبا که از. درد خوابم نمیبُرد ، شوهرم گفت خب الان این همه استرس و ناراحتی به جسم و روحت زدی که چی؟ ارزش داره اصلاً ؟؟؟؟؟ 

دیدم راست میگه 

هیچ چیزی ارزش اینو نداره که روحم و جسمم بیمار بشه

بعدش رفتم باشگاه و لیزر موهای زاید و سعی کردم به خودم برسم فقط

الان بهتری ؟ 

من خیلی سختی کشیدم ولی تهش شکست خوردم فقط 

خیلی دلم گرفته ، روی هر چی دست گذاشتم نشد 

دیگه امیدی برام نمونده 

به زمان بندی خدا اعتقاد داشته باش💜

درصد کمی از زندگی های موفق از اول موفق بوده، مطمئن باش هرچی قشنگی توو دنیا هست از مدل مو گرفته تا سبک زندگی و.... پشتش ی عااالمه تلاش بوده 

از من این جمله رو داشته باش که برای داشتن زندگی خوب از هر نظر چه روحی و روانی، چه مالی، چه سبک قشنگ و راحتی و آرامش و..... بااااید کفش آهنگی پات کنی و بدوئی

تلاش کنی مطمئن باش به چیزایی خوبی میرسی 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز