مشکلش اینا بودکه من بعد چند ماه فهمیدم
: ۱:رفاقت با آدم های معتاد.
۲: دروغ گفتن زیاد.
۳:وابستگی زیاد به خانوادهش و گوش به فرمان بودن حرفای خواهرش( اگه خواهرش میگفت بمیر بااااید میمرد تا اجیش خم به ابرو نیاره😐)
۴: توهین و فحش به من و خانوادم
۵: درد دلامو میزد توی سرم حتی ورشکست شدن برادرم رو میزد تو سرم میگفت داداشت اگه عرضه داشت ورشکست نمیشد😐😐😐
تا ۶ ماه اول اگه من قهر میکردم زمین و زمان رو بهم میزد و حتما باید هر چند روز یکبار منو میدید و کادو میخرید برای دیدنم لحظه شماری میکرد. یهو این اواخر کلا تغییر کرد دیگه نه زنگ نه پیام میداد اگه اعتراض میکردم میگفت من که نمیتونم همش بت پیام بدم. حتی دیگه نمیومد منو ببینه چن بار بش گفتم همو ببینیم میگفت نه این همه راه بیام ببینمت و برم که چی بشه خسته میشم😐 حتی همش گریه منو در میاورد اصلا براش مهم نبود گوشی روم قطع میکرد.