2777
2789
عنوان

اعتراف میکنم حسودیم شد

155 بازدید | 15 پست

خیلی خیلی حسودیم شد خواهرشوهرم یه دختری بود که با کل پسرای شهر رفیق بود تو املاکی کار می‌کرد بشدت زبون باز با مردا بی حفاظ و ولنگار 29 سالشه با صاحب املاکی دوس شده بود مرده متاهل بود براش ماشین خرید این مرد تیغ میزد اونو تیغ میزد خانواده طلاق گرفته داغون فقیر بی آبرو به شدت بد اخلاق و پرخاشگر که پدرشو میزنه قیافم نداره یه ذره ظرافت زنانه هم نداره صدای بلند و فحاش به خداوندی خدا راست میگم الان خواستگار اومده چه خواستگاری براش مهندس خیلی پولدار مهمتر از همه خوش اخلاق تک پسر نمیدونم بخدا این خانواده خون به. دلم کردن اگه بگم چیکارا نکردن گریه میکنید حتی مادرشوهرم بازنداداش مریضش چیکارا که نکرد خواس واسه داداشش زن بگیره واقعا موندم او کار خدا یه دختر میبینی خوشگل نجیب خانواده دار یه خواستگار خوبم نداره حالا این .

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بعضی ها بنده شیطان هستن نه بنده خدا.همه چی گیرشون میادبرای اینکع هیچوقت سرشون سمت اسمون پیش خدا بلندنکنند وهیچوقت خداصداشون رونشنوه،اما سرنوشت هیچکس معلوم نیس هیچکس. اخروعاقبت هیچکس مشخص نیس

اولا که ما داریم صرفا برداشت شما رو میخونیم

و قطعا خانومی که تو املاکی کار میکنه خیلی باید فن بیان داشته باشه و یه ذره رودار هم باشه که طبیعیه

ولی میدونی چرا همچین آدمی پیدا کرده و دخترای مامانی محجوب پیدا نمیکنن؟

چون کف جامعه ست این خانوم و دخترای ناناز مامانی تو خونه ان

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
اولا که ما داریم صرفا برداشت شما رو میخونیمو قطعا خانومی که تو املاکی کار میکنه خیلی باید فن بیان دا ...

اینجا که کسی منو نمیشناسه بخوام دروغ بگم به خدا راست میگم تازه خیلی چیزا رو نگفتم بخدا تو شهر میشناسنش به بد نامی از 17 سالگی رفت تو املاک این املاک اون املاک نه از این املاکی با کلاس که پشت کامپیوتر بشینه 

اینجا که کسی منو نمیشناسه بخوام دروغ بگم به خدا راست میگم تازه خیلی چیزا رو نگفتم بخدا تو شهر میشناس ...

تو املاکی کسی پشت کامپیوتر نمیشینه

میدونی چقد پدرش در اومده؟

کار کرده زحمت کشیده

حالام با یه آدم خوب اشنا شده، نوش جونش

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
تو املاکی کسی پشت کامپیوتر نمیشینهمیدونی چقد پدرش در اومده؟کار کرده زحمت کشیدهحالام با یه آدم خوب اش ...

تا الان ندیدی که کسی تو املاک پشت سیستم بشینه اره خیلی زحمت کشیده ..... 

تا الان ندیدی که کسی تو املاک پشت سیستم بشینه اره خیلی زحمت کشیده .....

چرا دیدم ولی تو فقط اون لحظه رو دیدی، تو املاک کار کردن پشت میز نشینی نیست، اون فقط یه قسمت از قضیه ست، همشون باید تمام کارایی که خواهرشوهرت کرده رو بکنن

بعدم بله زحمت کشیده، کار کردن زحمت داره چه پزشک باشی چه املاکی چه آرایشگر چه دستفروش

شمام که خداروشکر شوهرتو داری، قشنگ نیست به خوب بودن خواستگار کسی حسادت کنی

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   شهریور۱۴۰۳  |  2 روز پیش
توسط   فاطما_گل_  |  2 روز پیش
توسط   بقچه_  |  2 روز پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز