سلام
حدود دوماه پیش مادر همسرم یا نامزدم یه حرفی رو به دروغ از زبون مادرم برای همسرم تعریف کرد و دروغگویی مادرش به همسرم اثبات شد ؛ چندروز قبل اون موضوع هم مادرو پدرش اومدن خونمون کلی تیکه انداختن و کنایه زدن هیچی نگفتیم ... خلاصه این مدت من دیگه نرفتم خونشون داره میشه سه ماه
و حتی زنگ نزدم ؛
قبلا ماهی یکبار زنگ میزدم حالشون رو میپرسیدم خودشون یکبار دعوت میکردن برای شام و خودم هم دوماه یکبار برای سرزدن میرفتم .
این مدت مادرشوهر من حتی زنگ نزد دعوتم کنه ؛ دوبار زنگ زده خیلی خشک و سرد جواب دادم اونم حرفی از دعوت و از دل درآوردن و این چیزا نمیزنه فقط میگه زنک زدم حالتو بپرسم
بعد قطع کرد و یک ساعت بعد دخترش زنگ زد که سه ماه بود زنگ نزده بود گفت حالت چطوره و اینا خیلی گرم
بعد قطع کرد چند دقیقه بعد دوباره مادرشوهرم زنک زد گفت امشب شام بیا اینجا . گفتم دستتون درد نکنه این هفته کلا امتحان دارم وقت نمیکنم جایی برم( دانشجوعم)
بعد دوباره چند دقیقه بعدش همون خواهر شوهرم زنگ زد گفت یک ساعت وقت داری بریم بیرون بچرخیم خوشحال میشم بیای
اینا چشون شده امروز؟ من دوماه ازم خبری نبود به هیچ حاشون نبود واقعا امروز چه خبره؟
خواهر شوهرم زورش میومد بریم جایی همیشه من باید بهش پیشنهاد میدادم
مادر شوهرم چهارماه بود دعوت نکرده بود
چیشدهههه