گاهی که با شوهرم سر موضوعی بحث میکنیم. احساس میکنم شوهرم امن نیست . نمیتونم بهش تکیه کنم. اولین چیزی که حس میکنم اینه که طلاهام جمع کنم. در حالیکه شوهرم اینطور آدمی نیست که بدون اجازه برداره.
اما اعتمادم کم میشه. حس میکنم اینجور وقتا باید دنبال یک نقطه امن باشم مثل پدرم. نه اینکه بخوام در مورد مشکلی که با شوهرم پیش اومده باهاش حرف بزنم.فقط میخوام از سمت خونواده ام دلم جمع بشه که کسی دارم که خیالم راحت باشه.