دست خودش نیست
جمعه عطر نبودن دارد
بسان دختری با موهای بافته، که در پشت پنجره ی قدیمی خانه
چشم به راه مسافری نشسته است
که بلیط برگشتش را گم کرده...
و یا فردی که فراموشی دارد و آدرس خانه را، جا گذاشته است...
هفته ها می آیند و میگذرند
خاطراتت میمانند و هجوم می آورند
که تنهایی را بیشتر کنند
جمعه مثل خیال توست
عطرش در خانه میماند و قصدش دوباره رفتن است...
آرزو می ڪنم…
در این جمعه ی پاییزی
هر آنچه در این لحظه ها
از دلتان می گذرد
به نسیم لطافتِ خداوند
بر شما روا گردد🤲🤲💛💛