یه روز که توی محوطه دانشگاه داشتم تند تند میرفتم به سمت دانشکده یهویی نمیدونم چیشد که به یه جسم سفت و سخت برخورد کردم کل وسایلم از دستم افتاد ، داشتم پخش زمین میشدم که یه دست دور کمرم حله شد ، باورم نمیشد ،کمر باریک من اندازه بازوش بود چشمامو اروم باز کردم و با یه جفت چشم تیله ای سبز رنگ رو به رو شدم ......❤️🔥❤️🔥
❌برگرفته از تخیلات دوستان و همکاران نی نی سایتی، دروغگو خودتونیدددد والا که من راست گفتم😁😁❌