اولش باید میگفتی
تو اینه به چشمام نگاه کردم چشمای طوسی که وسطش سبز ودورش یه هاله بنفش داره😂 بینی قلمی و لبای قلوه ایی وموهای خرمایی که تا کمرم میرسید رژلب صورتی زدم و تواینه برای خودم بوس فرستادم یه ست سفید مشکی زدم و با عجله از نرده ها اومدم پایین مامانم پایین نرده ها گفت نه دختر جون تو نمیخوای بزرگ بشی
منم براش یه بوس فرستادم و سوار بی ام و قرمزم شدم وراه افتادم سمت دانشگاه
بعد همیشه به زور ازدواج صوری میکردن همخونه میشدن یهو دختره با گرده افشانی میفهمید حاملست پشماش میریخت😂
من نفس تهرانی ام
یه دختر خوشگل که نصف پسرا روم کراشن
چشمام ابی پر رنگه و بینیم قلمی و یکم سر بالا
لبام قلوه ایه
قدم متوسطه و بدنم مثل باربی بخاطر سالها رژیم غذایی که مادرم مجبورم میکرد انجام بدم
من دانشگاه تهران حقوق میخونم
یه روز سر کلاس استاد راد، من با یکی از پسرا دعوام شد. اسمش ساسان بود. خیلی پسر لوس و رو اعصابیه و سر یه پرونده دعوامون شد. بعد از کلاس ، دوستم ساحل جلوتر از من از کلاس پرید بیرون چون از استاد راد میترسید ولی برای من راد، مثل بقیه بود، با اینکه تنها استاد جوون دانشکده بود، قد دو متر و چشمای مشکی و موهای مشکی کجکی. فکر کنم غیر از خواب و درس و غذا، فقط ورزش می کرد چون بدنش روی فرم هست
استاد نذاشت من از کلاس برم بیرون
وحشیانه سرم داد زد، دلم ریخت، به چه حقی به دانشجوی تاپ دانشکده زور میگ؟؟
هفت خطم قشنگ بود
من خودم از این رمالان خیلی نوشتم
رمان من خیلی هیجان دار بود اوووف سوسکی هم بود
لباتو شکار نکرد😁
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
30 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز