سلام
من از بچگی پیش مادر بزرگم میموندم
و الان بابام با این زنش طبقه پایین ما زندگی میکنن
امروز عموم اینا خونه ما مهمون بودن
زن بابامم میره تو یه مغازه کار میکنه همیشه صبح زود میره شب میاد...
الان که رفته بود عموم اتفاقی تو خیابون دیدش...
یهو زنیکه زنگ زد هرچی از دهنش در اومد به مادر بزرگم گفت
گفت آبروی منو بردین فلان بهمان گفت دیگه برنمیگردم اون خونه بعدم تلفنو قطع کرد 😕
ما هم زنگ زدیم به عموم گفتیم چیشده اونم توضیح داد