2777
2789
عنوان

چشم دیدن جاریمو ندارم حتی اسمش میاد کهیر میزنم

| مشاهده متن کامل بحث + 566 بازدید | 38 پست
اخه خود جاریمم با من سر لج داره خودشم خیلی منو اذیت کرده روز عروسیم ناراحتی ایجاد کرد بعدش دوباره سر ...

مهم تویی


برای شادی روح همه ی درگذشتگان و مادرم صلوات...اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم و فرجنا بهم
امان از دست مادرشوهر و کاراش...حالا خود خودشیرین جاری هم بماند خوش بحالم که خبر ازش ندارم راحتم

منم اصلا قیافه مادرشوهر یادم نیست

الان سالهاست ندیدمش

ولی دوست داشتم ببینمش

یه کوچولو کاری کنه دوباره دمشو قیچی کنم🤣🤣🤣

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



ممنون بابت راهنماییت من اصلن تا قبل ازدواج ادم حسودی نبودم بخدا همین حالا هم خوش قلبم ولی این جاریمم ...

عزیزم میفهمم انقد اذیت شدی این حسادت نیس ازش بدت میاد میفهمم  از خدا برای دلت ارامش بخواه ب خدا نزدیک شو ازش بچه صالح و سالم بخواه دلتو پاک کن فک کن تو دلت ک داری میسوزی ی بچه هم پرورش بدی؟از الان رو خودت کار کن تا بچه سالم تحویل بدی خودت ارامش نداشته باچی بعد ک باردار شدی بچتم ارامش نخواهد داشت زندگی کوتاهه و ارزش نداره  فقط ب خدا نزدیک شو دلت اروم میگیرع

جاری من خود شیرین بودن و مرزهاشو رد کرده اب میاره تو تشت پاهای خاهرشوهرشو میشوره


  مال من که اینجوری نبودن همه خانم بودن و قابل احترام کسی که کلفت بود من بودم اونم تقصیر خودم بود...و البته شوهرم مهم نیست گذشت

ممنون بابت راهنماییت من اصلن تا قبل ازدواج ادم حسودی نبودم بخدا همین حالا هم خوش قلبم ولی این جاریمم ...

عزیزدلمی خانم، ذاتت قشنگه

برای هرکسی ممکنه پیش بیاد

منم آدم حسودی نیستم ذاتا اما تجربه کردم وقتی بچه آبجیم ک از خودم کوچیکتر بود خیلی زودتر از من ازدواج کرد وقتی تو عروسیش ب من خفت دادن ک خاک توسرت ک اون رفت تو موندی خیلی سوختم لبمم بصورت افتضاحی تبخال زد 

بعد خوشبختیش اومد تو چشمم ولی نگم برات از وقتی ک فهمیدم باردار شد شوهرش پسر عموم بود نمیدونم عمدا یا غیر عمد بود ولی خیلی همه چیشون رو جلوی من میکردن تو چشمم شایدم من از حسادت زیاد اینجوری حس‌ میکردم 

هدیه ی بچه ی تازه متولدشون ی سرویس طلای بسیااااار زیبا جلوی چشم من بهش داد و کلا سرتا پاشو طلا‌ می‌گرفت چقدر همه چیش قشنگ بود بچه هاش خونه زندگیش همه چییییش

بچه ی دومشم اومد ک من مجرد بودم با اعتماد ب نفس‌ته چاه

خلاصه ک من شوهر کردم اما با ی آدم اشتباهی و حسابی بدبخت شدم ک دیگه اصلا قابل مقایسه با زندگی اون نبودم بچه ی من مث گداها لباس درست هم برای پوشیدن نداشت بچه های اون مث شاهزاده ها میگشتن اماااااا حسادتم رو با دعا برای زندگی خواهر زادم ی جورایی درمان کردم الان تنها حسی ک بهش دارم حس دلتنگیه خیلی دلم براش تنگ شده الحمدلله ب لطف خدای بزرگ آدم حسودی ذاتا نیستم چون جاریام اینقدر وضع مالی‌مالیشون خوبه خونه های قشنگ دارن و ما هیچی اما اصلا الحمدلله حسودیشون رو نمیکنم ان شالله خدا براشون بیشتر بخواد

چشماتو ی لحظه ببند تصور کن اقا امام زمان عج ایستاده آماده اس برای ظهور و فقط منتظر بیدار شدن و حرکت تو ی نفره ی نفس عمیق بکش از ته دلت بگو الهم عجل لولیک الفرج بعدم ب من بگو برا خواسته هات دعا کنم ب نیتت صلوات بفرستم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز