2777
2789
عنوان

با شوهرم دعوامون شده از دیشب

| مشاهده متن کامل بحث + 254 بازدید | 21 پست
مثلا حساس شدن زیاد نسبت رفتارشون چه با خودت چه همسرت مثل شکایت خانوم استارتر ازمادر شوهرش داره زنگ ...

اره اینکارو کردم

ولی اولشم‌میکردم خب 

میدونی چجوری شد

اولش گلگی میکردم هیچی نمیگفت

بعدش گفتم ولش کن بزاز گلکی نکنم خوبه خانوادشو بگم

ی مدت اونجوری بودم

بعدش دیدم باز اذیت میکنن

گلگی کردم

دیگ قبول نمیکنه

بچه ها زندگیم خیلی ب این وابستت ک حتما امسال بشه....ی صلوات مهمونم میکنید ک امسال بشه؟........سلام.بچه ها متن قبلی واسه سال ۹۹ بود و سال ۱۴۰۰ اتفاقی ک میخاستیم افتاد😍با دعاهای شما و خواست خدا با عشقم ازدواج کردیم(خدایاشکرت)❤️🥰میشه امسالم دعا کنید مام خونه دار شیم؟مرسی از دلای مهربونتون

به شوهرم گفتم حال مادرتو هر هفته میپرسم دو روز پیش گفتم آما بااینکه باردارم مریضم حال منو نپرسید 

گفتم دیگه به هیچکس زنگ نمی‌زنم اون جواب نداد مثل همیشه سرش گوشی 

بعدش چون دلم اومده بود مدام غر میزدم گفتم بگو لیمو شیرین بخر باشیر من دارو نمیتونم بخورم باردارم هی ساکت بود بهانه آورد آخرم گفت بگیر بخواب گفت باشیر خوب نمیشی گفت چیکار کنم مریضی 

گفت میخواستی سرشب بگی گفتم تو هرشب ساعت هشت میای چمی دونستم زود میای بیخبر 

بلندشدم داددزدم جیغ زدم گریه کردم سروصدا کردم بچمم ترسید گریه کرد 

گفتم بخاطر تو هر بی احترامی از هر کثافتی تحمل کردم گفتم تو بی ناموس بی غیرت بی حیایی زن باردار این وقت شب می‌فرستی بره 

اونم چیزی نمی‌گفت 



مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



از به شوهرم گفتم حال مادرتو هر هفته میپرسم دو روز پیش گفتم آما بااینکه باردارم مریضم حال منو نپرسید 

گفتم دیگه به هیچکس زنگ نمی‌زنم اون جواب نداد مثل همیشه سرش گوشی 

بعدش چون دلم اومده بود مدام غر میزدم گفتم بگو لیمو شیرین بخر باشیر من دارو نمیتونم بخورم باردارم هی ساکت بود بهانه آورد آخرم گفت بگیر بخواب گفت باشیر خوب نمیشی گفت چیکار کنم مریضی 

گفت میخواستی سرشب بگی گفتم تو هرشب ساعت هشت میای چمی دونستم زود میای بیخبر 

بلندشدم داددزدم جیغ زدم گریه کردم سروصدا کردم بچمم ترسید گریه کرد 

گفتم بخاطر تو هر بی احترامی از هر کثافتی تحمل کردم گفتم تو بی ناموس بی غیرت بی حیایی زن باردار این وقت شب می‌فرستی بره 

اونم چیزی نمی‌گفت 



از دیشب چند بار حرف زده جواب ندادم خیلی عصبی بودم 

صبح هم چایی آوردم صبحونه نه 

رفت بیرون چند بار زنگ زدم دارو وماست و موز بگیره 

موز و دارو برای بچه خرید ماست نه دوباره رفت 

زنگ زدم چرا گفت پول ندارم خالی بخور 

دلم گرفت 

میخام دو  روزی برم خونه مامانم همین شهر خودمه  بگم حالم بده میرم که با بچه بهتر شیم هردو نمی‌دونم برم یانه 

خودمم از دیشب خیلی تند رفتم باهاش


ول کن بابا... این چیزا برات مهم نباشه... تو هم میری پیششون مثل مهمون باش...دیر برو زودم بیا...بعضیا ...

من گفتم 

بنظرت برم خونه مامانم یانه 

تاکی بادداره 

نمی‌دونم چیشذ یکهو 

من گفتم بنظرت برم خونه مامانم یانه تاکی بادداره نمی‌دونم چیشذ یکهو

برای قهر نه نرو....اگه میری برو که یکم حال وهوات عوض بشه...زودم برگرد...در کل چون حامله ای یکم شماهم زیادی حساسی...ول کن رفتار بقیه رو...من یه زمانی کلی با خواهرم که هم خون ام بود کل کل داشتم...کلی گذشت که فهمیدم ایشون بدجور حسوده و حرف حرف خودشه ...خب الان اصلا بهش زنگ نمیزنم وقتی هم میبینمش میرم پیش بقیه خواهرام پیش اون نمیشینم...خب الان آرامش زندگیم وخودم بیشتره... اون که خواهرم بود اینجوری خانواده شوهر هم همینن...باهاشون بی احترامی نکن اما خیلی رابطه نزدیکم نداشته باش وقتی جنبه ندارن...بچسب به زندگیت و شوهرت...شوهرتم با احترام و محبت و از همه مهمتر حفظ اقتدارش میتونی به راه بیاری و کلی کارات راه میفته...اقتدار برای مرد خیلی مهمه...سعی کن بهش زیاد بگی چشم...بعد میبینی برات چیکار میکنه



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز