2777
2789

خیلی کسل وبی حوصلم مدام توذهنم خاطرات بد وظلما واذیتایی روکه خانواده شوهرم درحقم کردن رو مرور میکنم حرص میخورم واتیشی میشم خیلی دلم میخاد رها کنم اما هربار یه کارجدید ویا ادای جدید درمیاوردن وباز اوقاتم تلخ میشد همسرم خیلی خوبه وهمیشه پشتمه ولی این چیزا روکه توذهنم مرور میکنم انگار باهمسرمم دعوا دارم ودید بدی نسبت بهش پیدامیکنم نمیدونم چمه اصلا چرا اینطورم دلم میخاد شادباشم فقط خودم مهم باشم اصلا به هیچی اهمیت ندم انگار ازبس نشخوارذهنی میکنم همش حالم توطول روز خرابه چجوری میشه واقعا ادم خودشو تغییربده ویه به درک محکم  نسبت به همه چیزا وهمه کسایی که اذیتش کردن بگه وواقعا هم بادیدن رفتاراشون یا خودشون عمیقا وازته دل بی تفاوت باشه گاهی اوقات پیش خودم میگم لابد افسردم نمیدونم حس جالبی ندارم هیچ سرگرمی وتفریحی هم ندارم مدام توخونم 

برو ازمایش کمخونی بده شاید بنظرت مسخره باشه ولی تاثیرداره

 از حدو مرزایی که دارین کوتاه نیاید کسی که واستون ارزش قائل باشه بهش احترام میزاره....                                              حرفی..؟! سخنی...؟! پیامی..؟! جواب میدم      https://abzarek.ir/service-p/msg/1998656          

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز