2777
2789
عنوان

لطفا بیاید حالم خیلی بده

| مشاهده متن کامل بحث + 140 بازدید | 20 پست

راستش من هم فکر میکردم که هییچ کس بی زبون تر و طرد شده تر از من نیست و چرا همه با من نمیخوان دوست بشن و دوستی مون دووم نمیاره و دوست داشتم یه دوست جون جونی و صمیمی داشته باشم یا مثل بقیه باهام رفتار بشه و دقیقا تو خونه و فامیل هم همه انگار یه نفرت خاصی از من داشتن با من به شدت سرد بودن اما عاشق خواهرم بودن

 من الان خیلی بهتر شدم.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

راستش من هم فکر میکردم که هییچ کس بی زبون تر و طرد شده تر از من نیست و چرا همه با من نمیخوان دوست بش ...

من بین فامیل هم اینطوری بودم ولی خیلی رو خودم کار کردم تا خوب شدم

۳ سال دبیرستانم رو مدرسه نرفتم

بعد کلی تلاش تازه امسال قبول شدم

ولی وقتی که وارد دانشگاه شدم دوباره اضطراب های گذشته به سراغم اومد

اینکه همه با من مشکل دارن . کسی با من دوست نمیشه و...

صحبت کردن با یه روانشناس خیلی میتونه سریعتر تو رو به نتیجه برسونه اما در نهایت روانشناس مثل راهنما هست و میگه خودت باید بتونی از پس مشکلت بر بیای من سالها طول کشید تا به این نتایج برسم من بزرگترین مشکلم این بود که دروازه قلبم به روی همه باز بود یعنی حتی غریبه هارو مثل خانواده خودم میدونستم مشکل بعدی اینکه من همیشه فکر میکردم بقیه مثل خودم هستن و رفتارهایی که مطابق منطق و میلم نبود به شدت منو درهم میشکست و چند روز ناراحت میشدم و ... خیلی پرتوقع بودم و خودم متوجه نبودم

بعدی اینکه دنبال یه دوست واقعی میگشتم که خب همه کامل نیستن و هر کس درگیر مشکلات خودشه

فکر میکردم که همه یا لااقل بعضیا به فکرم هستن 

کسایی که از من مدام تعریف میکردن به شدت برام مهم میشدن و به شدت به حرفشون گوش میدادم که فهمیدم هر کس نزدیکم میشه اتفاقا بیشتر باید گارد بگیرم چطور اینکه بیشتر امتحانش کنم و بیشتر مواظب باشم که خدای نکرده فریب نخورم و منو پله کنه بره بالا 

بعد کلی نارو خوردن متوجه شدم که برای اینکه بتونم تو جامعه باشم ولی آسیب نبینم و قوی پیش برم و یه سری دوست و رفیق داشته باشم باید یه مراحلی رو طی کنم که البته تمرین زیادی میخواد بااید بتونی احساساتت رو کنترل و مدیریت کنی 

ممکنه یه مدت کسل بشی ولی بالاخره راه خودتو پیدا میکنی ترک عادتهای بد یکم زمان و تمرین و تحمل میخواد 

باید بی طرف به این مراحل فکر کنی و واقعا حق رو رعایت کنی

۱ اولین مرحله هیچ کس رو دوست نداشته باشم دروازه قلبم رو ببندم  اولش خیلی غم انگیزه باید آمادگی تغییر و فشار احساسی رو داشته باشی اینکار برای اینه که توقعت از بقیه قطع بشه و بهتر درباره درست و غلط بودن کار بقیه تصمیم بگیری و توجهت به خودت متمرکز بشه

۲ تمام کسایی که اطرافت هستن رو بررسی کن چه کارهایی تا حالا برات انجام دادن  و چه کم کارهایی کردن و چه کار های خوبی برات انجام دادن باز هم ممکنه بهم بریزی ولی تحمل کن

۳  کارهای خوب و بد اطرافیان چه مزایا و معایبی برای تو داشته و باعث شده که الان تو کدوم مسیر باشی

۴وقت درک اطرافیانه اینکه چه دلیلی باعث شده که اون شخص بهت خوبی یا بدی بکنه شاید تقصیر و چاره ای نداشته

۵ خودت تا حالا چه کاری کردی که خوب یا بد بوده 

۶ اولویت رو به خودت بده همیشه اول خودت مهمی بعد بقیه رودروایسی و خجالت رو بزار کنار همیشه تمرین کن بتونی نه بگی و خواستت و انتخابت رو مطرح کنی این مهمه اینطوری بقیه میفهمن که واسه خودت احترام قائلی اگه از رفتار یکی ناراحت شدی رک بهش بگو البته بعضی کارها رو باید نادیده گرفت ولی تا یه حدی 

۷ حفظ حریم شخصی ، مثلا من با تمرین تونستم بگم که دوست ندارم کسی لباسهامو بپوشه که ببینه چجوریه یا گوشیمو برداره یا مجبورم کنه گوشیمو بدم دست بچش تا بازی کنه یا تو گردش کفشمو بپوشه چون نمیدونه کفش خودش کجاست یا کیفمو برای بچش باز کنه وسایلاشو نشون بده که سرگرم بشه بچش.

 از این چیزای ساده شروع کن و حریم شخصیت رو حفظ کن نزار کسی بی اجازه تو برات تصمیم بگیره نزار فکر کنن معذرت میخوام یه پادری هستی که هر کی دلش خواست از روت رد بشه مثلا مادرشوهر من فکر میکردم که من بچه سه سالشم و حتی بی اجازه وارد اتاقم میشد و به جای من همه تصمیمات مربوط به خودم رو میگرفت

۷ نظرت رو بلند و واضح بگو و اصلا نترس بزار معیار هاتو بدنن 

چون بقیه که ذهن آدمو نمیدونن خب به هر حال همه هم قرار نیست از ما خوششون بیاد اتفاقا اگه بفهمن سلیقه و معیارت چیه افراد هم سلیقه با خودت رو پیدا میکنی

همه آدما بد نیستن و یه خوبیها و بدی های منحصر به خودشون رو دارن حتی خود ما هم همینطور


وقتی این قبیل چیزا رو تمرین کردی که یکم زمان و تفکر میخواد میتونی اصولی بقیه رو دوست داشته باشی

مثلا من قبلا ستاره رو دوست داشتم ولی چطور؟ مثل خودم مثل مادرم مثل خواهرم به شدت در قلبم روش باز بود و فکر میکردم درکم میکنه یا کارهایی که اعتقاد دارم یه دوست برام انجام بده رو انجام میده اما الان توقعم رو به شدت آوردم پایین در حد دوست نداشتن و 

ستاره رو دوست دارم چون دختر خوبیه بعضی موقع عصبانیه و یه سری شوخی های بی مزه انجام میده اما برام مهم نیست چون اون این شکلیه و همین طور بقیه

و مهم ترین مورد که بهم کمک کرد اینه که متوجه شدم اکثر طرد شدن ها و اتفاقات بد گذشته یه جورایی تقصیر خودم بوده چون اولا گذاشتم به جای من تصمیم بگیرن دوما خودم اجازه دادم که از من سواستفاده بشه اکثر آدما ۹۹.۹ درصد آدما فقط به دنبال نفع خودشون هستن و دنبال یه نفر میگردن که اونو پله کنن برن بالا پس باید واقعیت رو قبول کرد (سخته ولی باید قبول کنی) که تو همچین دنیایی هستی

من فقط دنبال زیبایی ها هستم چرا برای اینکه واسه خودم جذبشون کنم تا رشد کنم بدی ها رو هم دنبال میکنم تا ازش درس بگیرم و رشد کنم  آدما رو هم فقط از اینکه درکنارش باشم و از کارهای خوب و بدشون درس بگیرم و رشد کنم دوست دارم.

 از اینکه برام کاری کنن توقعی ندارم و سعی میکنم خودم به فکر خودم باشم بیشتر مطالعه میکنم مثلا دونستن تایپ شخصیتی خیلی کمک کنندست

اینم فهمیدم که هیچ عشقی به جز در راه خدا عاقبت خوب و درستی نداره فقط خدا درست و حقه پس دنبال انسان کامل نباشیم چون اصلا وجود نداره آدما رو اونطوری که هستن بپذیریم و خودمون رو مطرح کنیم و کللللی چیز دیگه که خودت بهشون میرسی الان بگم چند ساعت طول میکشه خودت تلاش کن و دست به کار شو 

باید به بقیه بفهمونی که مهم هستی نه برای بقیه برای خودت مهمی.

ببخشید طولانی شد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز