ادامه بده به همین رفتارت. اتفاقا اصلا نشون نده داری اذیت میشی. کم‌کم واقعا هم بی‌خیال رفتارهاشون میشی. انقدر برات بی‌اهمیت میشن.
به‌مرور و نامحسوس بهونه بیار و همهٔ اون مهمونی‌ها رو شرکت نکن. ولی پیش همسرت نگو کارت عمدیه.
محلشون نذار. همین. منم خیلی بهشون محبت کردم. دیدم نمیشه و دائما پشت سرم حرف میزنن و جلوی روم با هم پچ‌پچ میکنن. منم همیشه بهشون اخم میکنم چندبارم بروشون آوردم که از دهن بچه‌های من میگیرن و خرج خوشگذرونیاشون میکنن. باز یکم دست از سرم برداشتن. فقط اینو بدون ادم حسود درمان نمیشه. پس خودتو اذیت نکن.
اره واقعا دیگه چه میشه کرد نیومدیم که خون دل بکشیم بخدا اگه پدرو مادر داشتم و کس و کار و دورم پر بود اصلا ناراحت نمی‌شدم میبینم دورم خالیه شهر غربت ازدواج کردم همین جوری احساس تنهایی دارم اینا به جای اینکه دور آدم رو بگیرن محبت کنن برعکسن خب واقعا ناراحت میشم
ببین می بینی باهات کم محلی میکنن توام گم محلی کن سردباش اون شوهرتم لنگه اوناس باورکن دوروزدگ بخاطرخونوادش میندازددت دور چرابعضیامون انقدبدبختیم
بقول شوهرم من هروقت بخام میتونم مث آشغال پرتت کنم بیرون😥😔ولی خونوادمونمیتونم ک الان دگ واسم عادی شده هرچی بگه میخندم 😂😂😂
