تا یه جاهایی تقصیر کاوه بود. بابای جانا.
ولی اصل کاری زیر سر بابای اوا بود.
کاوه داشت ورشکست میشد. پول لازم بود. منصور تو مهمونی اوا بهمن رو فرستاد سراغ کاوه. بعدها بهمن مخشو زد که آدم ربایی سوری راه بندازیم. یعنی بچه رو بگیریم پولها رو بگیریم بعد بچه رو برگردونیم. ولی بهمن سرش کلاه گذاشت. کلا بهمن و آوا زیر دست منصور بودن. همشون هم کشته شدن. منصور همه چیزو بجوری چیند که همه تقصیرها بیفته گردن کاوه مثل قتلها. آخر هم منصور مجبورش کرد بره اعتراف کنه. کاوه اخرش خودکشی کرد چون ارغوان دیگه ولش کرد. منصور فرار کرد رفت پاریس