نمیدونم کار درستی میکنم یا نه
شوهرم بد آدمی نیست منتها به خاَر بچه طلاق بودن پر عقده کمبوده
چهار ساله دارم له میشم که بتونم عقده هاشو جبران کنم
الان نگاه میکنم خودم پر عقده شدم
اینقدر استرسی شدم همیشه دستام مثل این پیرزن ها میلرزه
دیروز اتفاقی صحفه گوشیم یه خط برداشت
مدام استرس ذاشتم شوهرم بفهمه یه گوشی ساده 7 ملیونه
شب که جریلن گفتم نزذیک دوست غر زد کاش کتکم میزد چرا مراقب نبودی شکست ولی غر نمیزد
چرا مواظب نبودی من میدونم. تو منظم نیستی تو بی لاقتی من جون میکنم گوشی بخرم تو بشکن مدام گفت گفت منم زدم زیر گریه گفت ابغوره چی میگری قبول کن بی لاقتی قبول کن منظم نیستی
منم گوشی پسش دادم سیم کارت در اوردم اومدم خونه پدرم هون شب پدرم گوشی خرید برام گفت نمیخاد منت اون بکشی فدا سرت 21 ملیون داد گوشی
خرید برام
من مدام استرس دارم نکنه چیزی خراب بشه نکنه مواظب نباشم چیزی بشکنه مدام حرف میزنه من منظم نیستم اینا روانم بهم میریزه
خانوادم میدونن من ادم آرومی هستم زیاد اهل دعوا اینا نیستم میگن جدا شو ازش به درد نمیخوره
فشار های زنذگیشو رو من خالی میکنه من اخه چه گناهی دارم
دوسال پیش دندونم خراب شد عصب کشی کردم
الان دندون خودش درد میکنه هی بگه دندون درد میکنه بخدا تپش قلب میگیرم از استرس
چون میدونم شروع میکنه غر زدن من دندون ترو درست کردم مال خودم خرابه من بیچارم من بذبختم خدا خرج تو کردم خرج خودم نکردم باید درد بکشم
کمتر بخور کمتر بخواب خرج نکن پول بیاد دستم درست کنم
در حالی که من خیلی کم خرید میکنم مگه واقعا واجب باشه
خانوادم میبینن وضعمو از سر دلسوزی ترحم برام کادو اینا میخرن
دوست ندارم بخرن شوهرم اون جور که من احترام خانوادشو دارم برای خانوادم انجام نمیده
زورم میاد مسولیت از سرش کم کنن
از طرفی میگم اهل دود دم نیست خوبه رفیق باز نیست
ولی اینجور خودم دارم نابود میشم
فکر میکنم پس فرذا بچه دار شدم هواس نباشه چیزی بشکنه با بچم همین کارو بکنه چی
یا مدام من مقصر بدونه چرا مواظب بچه نبود تو مادر نیستی
حالم بده نمیدونم چکار کنم نزدیک 30 سال میشم میترسم تصمیم اشتباه باشه
یا اینقدر دیر طلاق بگیرم دی فرصت یه زنذگی جدید از خودم بگیرم
لطف راهنمایی کنید واقعا تو شرایط بدیم
اشتباه تایپی به خاطر گوشی جدیدمه معذرت میخام عادت ندارم به کیبوردش