همه جام درد میکنه چشمام ، سرم ، قلبم
بهم گفته بود هر چی تو دلته بهم بگو نمیخوام خود واقعیتو پنهون کنی
منم گفتم ، گفتم و برای همیشه از دستش دادم
گفتم انقدر دوسش دارم که نمیتونم آینده رو بدون اون ببینم
اونم ترسید گف تو چند روز نباید انقدر وابسته میشدی گفت نمیخوام آسیب ببینی بهتره همین الان تمومش کنیم
چرا انقدر عجله کردم چرا ، هم خودمو انقدر اذیت کردم هم به اون حس عذاب وجدان دادم شاید اگه صبر میکردم همه چی درست می‌شد
گفت میخواد سیمکارتشو بشکنه کلا
ولی اگه تا صبح خبری ازش نباشه دق میکنم از غصه
دنبال بهونه بوده
ادم زندگیت نبوده مطمعن باش یکی میاد تو زندگیت که از این که بهش وابسته بشی و اینده رو باهاش ببینی اونم خوشحال میشه
نه اینکه این اینجوری رفتار بکنه
مطمعن باش تو رو واسه ی همیشه نمیخواسته فقط برای مدتی میخواسته باهات باشه
یجورایی حق داشته. منم بودم شاید فرار میکردم اگه یه پسر اینجوری باشه.
یادت باشه اول شناخت بعد علاقه.
کلا افراط کردی و توی رابطه اون هم اوایل این حجم از بمباران عشقی موجه نیست. چون شناختی هم حاصل نشده.
ببخشید ولی بهونه اورده برات. تو هر جوابی به سوالش میدادی همین ری‌اکشن رو میداد. اگه هیچی نمیگفتی میگفت داری ازم چیزی رو پنهون میکنی پس کات، اگه میگفتی خوشت نمیاد میگفت کات، حالا ام که گفتی مایل به ادامه دادنی گفته کات!
واسه همچین آدم ترسویی اصلا روان و جسمت رو به هم نریز دختر قشنگ.
اخلاف طبقاتی زیاد داریم ، نه کار درست داره نه خانواده نه تحصیلات
هیچی نداره ولی من بازم میپرستمش
ولی خودش قبول نمیکنه میگه نمیخوام بدبخت شی میگه قرار نبود انقدر وابسته بشی
آخه کلا چند روزه با هم حرف زدیم ولی من دیوونه شدم دیوونه
پس لطفا پا روی این احساساتت بزار
فکر نکن که اختلاف طبقاتی هیچ مشکلی براتون ایجاد نمیکنه اتفاقا برعکسه اثر میزاره
زندگیتو خراب نکن لطفا توام مثل خواهرم فقط راهنمایی خواستم بکنم باز هم تصمیم با خودته عزیزم
تا حالا خیلیا رهام کردن حتی مادرم
زنده موندم ولی شکستم روحم زخم خورد
الان نمیخوام اونو از دست بدم
من تازه داشت زخمم بهتر می‌شد زخم رهاشدگی ...
چرا خدا هر کسی که دوس دارم ازم میگیره؟
آخه خداجون یه بار ، دوبار ، ده بار ، ولی دیگه خیلی دارم میترکم
چرا فکر کردی من انقدر تحمل دارم
