مامانم جوونیاشو به پای بابامو خاهر برادرم ریخت بعد اخر پیری برداشت منو حامله شد به دنیام اورد بدبختو اسیرم کرد خودشرمیگفت سر تو حامله بودم هیچی تو خونه نداشتیم هندونه میخوردم حالا من با ۲۵ سال سن ۴۳ کیلو ام و هزار نوع بیماری دارم اینا همش به کنار من با خاهر برادرم ۱۵ سال فاصله سنی دارم اونا ازدواج کردن رفتن پی زندگی خودشون الان پیری پدر مادرم برا منه از صب که بیدار میشم باید صبونه بدم غذا درست کنم تا شب سرویس بدم مریضن باید ببرم دکتر بیمارستان بستری کنم خواهش میکمم درکم کنین زخم زبون نزنین واقعا سختمه درد بدتر اینه ک بچه طلاقم هستم ازونور بابام ک سکته کرده زنگ میزنه میگه بیا از من نگه داری کن ازینور باید از مامانم نگه داری کنم خاهرم ک ۳ تا بچه داره و هزتر مشکل دیگه داره ک بره سراغ بابام داداشمم ک عروسمون میگه من دوتا بچه دارمو نمیتونمو خونم ۵۰ متره کوچیکه نمیتونم از مریض مراقبا کنمو دوتا بچه کوچیک دارم فقط منه بدبختم کلفتم این وسط همه اوار میشن رو سر من‌فقط دلم میخواد فرار کنم برمویه جای دور ازین همه فشتر راحت شم ای خدا خلاصم‌کن😭😭😭😭😭😭😭😭😭
میفهمم
سخته واقعا
عزیزم حق داری توام حق زندگی و آسایش داری
سایه پدر مادرت مستدام
ازتوانت خارج شده به داداشت اینا بگو پرستار بگیرن
عزیزم پدر یا مادر منزل اضافه ندارن بدی اجاره پرستار بگیری؟
میفهمم چی میگی
منم بچه آخرم تمام سرحال بودنشون واسه خواهر برادرم بود به من رسید حوصله و اعصاب هیچی رو ندارن
الهی🥲
واقعا شرایطتت سخته حق داری
ایشالا خدا به دلت ارامش بده عزیزم❤️
من خیلی درکت میکنم و خیلی سخته
امیدوارم یک همسر خوب نصیب بشه
حداقل زندگی زناشویی خوبی داشته باشی
فقط میگم خدا حفظت کنه بااین سن کم افرین درود ب شرفت
اگر سختته با خواهران مشورت کن یک پرستار بگیرید هر ماه حقوق شو یکی بده
بهشون ام بگو یا اینکه هفته ای خونه یکی یت یک نفر مراقبت کنه
والا حق داری خدا کمکت کنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
26 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز