من دیروز یه جراحی سخت دندون عقل داشتم تا حدی که داخل دهنم پر بخیه و همه صورتم ورم کردست
اون وقت نامزدم مثل غریبه ها بعد چند ساعت فقط پرسیده خوبی
با اینکه بهش گفته بودم درد دارم و تا صب بیدارم حتی یه پیامم تا صب نداده بود و فقط صب گفته بود بهتر میشی ایشالا
عصر غرورمو گذاشتم زمین گفتم میشه بیای ببینمت واقعا نیاز به محبت دارم
ولی زنگ زد که من فقط میتونم بیام ببینمت برم باید بشینم درس بخونم
در حالیکه الان یه هفتست منو ندیده بود و کلی وقت برای کاراش و درس داشت
منم حرصی شدم گفتم شب بخیر به کارات برس گفت باشه عزیزم و رفت :)) در حالیکه من کلی درد دارم