2777
2789

بزارید تعریف کنم همسایه مون سه تا دخترن مادر پدرشون آخر هفته ها میرن روستا منم میرم پیششون میمونم.دیروز یکیشون گفت فردا کلاس داره گفتم ما میرسونیمت نمیخاد اسنپ بگیری ولی عصر یه کاری پیش اومد بهش گفتم نمیتوتیم برسونیمت اونم چیزی نکفت بعد کلاسش ساعت ۷ تموم میشه من هفتو نیم رفتم خونشون نبود از خواهراش پرسیدم گفتن نیومده بعد من گفتم نگران نیستید؟ اینو که گفتم گفتن بهش زنگ بزن) خودشون گوشی ندارن(بعد زنگ زدیم خاموش بود بع نوئسسه هم زنگ زدیم برنداشت 

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

احتمالا چون حس کرد ن وظیفه شماست از بچه هاشون مراقبت کنید. حالا بین خودتون توافقی بوده یا نه رو نمیدونم

فقط 3 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بیبی گارفیلد نامبر تو ایز لودینگ😬

من اومدم خونه بعدش گفتم شاید کلاسش طول کشید 

سالت هشتو نیم دوبازه خواهراش اومدن خوته گفتن نگران شدیم نیومده به مامانمون زنگ بزن من گفتم نه میریم همون کلاس کنکورش ببینیم کجاست خلاصه رفتیم اونحا بسته بود گوشیشم خاموش 

من اومدم خونه بعدش گفتم شاید کلاسش طول کشید سالت هشتو نیم دوبازه خواهراش اومدن خوته گفتن نگران شدیم ...

دیگه مجبور شدیم به مادرش زنگ بزنیم اونم ترسید گفت فقط به کلانتری زنگ بزنید تا من بیام

دیگه مجبور شدیم به مادرش زنگ بزنیم اونم ترسید گفت فقط به کلانتری زنگ بزنید تا من بیام

زنگ زدیم به کلانتری ملدرشم گفت خودش به من گفته تو راهم دلرم میام 


حالا دوستم همین پنج دقیقه پیش اومد گفت با دختر عموم بیرون بودیم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز