وای مادرشوهر منم همینه
یادمه یه روز با شوهرم دعواش شده بود اومده بود خونه ما گریه و زاری و نفرین ب شوهرم منم به شوهرم گفتم چرا اذیتش کردی چرا باهاش دعوا کردی برگشت بهم گفت دلش خواسته کرده که کرده ببخشید به تخمش که کرده تو چیکارهای
منم گفتم اگه ب تخمش که چرا نشستی ناله میکنی پاشو جمع کن خودتو
شوهرمم گفت چرا اینجوری گفتی گفتم اخه من ازش طرفداری کردم اینقدر شعور نداشته اینجوری نگه
دیگه از اون ب بعد همدیگه رو ببخشید جر هم ک میدن من دخالت نمیکنم میگم ب من چه