گفت بیا ازدواج کنیم ولی حس خودشو نگفت فقط گفت بخاطر پدرمادرمون منم جواب رد دادم
تاحالا کسی نگفته🥲
چت ...لطفا برا امضام 💔🥺
بچه بودیم ازون محل داشتیم میرفتیم یه تیله داشت خیلی بزرگ بود به هیچکس نداد ما داشتیم میرفتیم دادش من...فامیلیم.. گفت همیشه پیشت باشه خییلی ناراحت بود که میریم من نمی‌دونستم دوستم داره بعد ها دیگه همو ندیدیم تا نامزدیو اینا گفت اون تیله رو بهت دادم میخواستم یجوری ثابت کنم دوست دارم، بچه بودیماااا من 6 یا 7 ساله بودم اونم ازم بزرگ تر بود با شلوار ورزشی که پاره هم بود اومد اینجوری گفت دوست دارم😁الان همسرمه🥰
حرف و عملش یکی نبود
میدونستم ولی نگفت😒
تو چت گفت
ولی الان بعد دوسال گفت نمیخامت برو متنفر شده
اولین بارش از رو هوس بود کاملا متوجه بودم چون پیشمه و حالش خوب نیس داره میگه دوست دارم تا لمسم کنه. منم مشکلی نداشتم گذاشتم لمسم کنه
بعد از چندین ماه دوستی یه روز به خاطر یه بحثی پیشش گریه کردم و خب هیچ هوسی اونجا جریان نداشت باهاش دعوا کرده بودم مقصر هم خودم بودم اشکامو پاک کرد اشکامو بوسید دیگه فهمیدم دلش پیش من گیر کرده 😁
گفت دلم تنگ شده برات
ولی تا حالا کسی بهم ابراز علاقه نکرده و بگه دوستت دارم💔
