نداشتم تا اینکه با چشم دیدم
خواهرم مریضیه سختی گرفته بود دکترا جوابش کرده بودن تو خونه منتظر (دور از جونش صد سال زنده بمونه الهی زبونم لال) مرگش بودیم خیلی حالش بد بود اندازه کف دست شده بود همش 8ماهش بود
ک مادر بزرگم گفت راه اخرو بریم ببریمش دعا خون
دعا خون اومد بالا سرش
گفت دختر شما چشم زخم شدید شده انقدر خوشگله ک جنا عاشقش شدن میخوان ببرنش
اومد چنتا دعا خون بالاسرش از توی قران فوت کرد تودهنش
خواهرم بعدش چشاشو بستو ی هفته بعد شد همون دختر کوچولوی خوشگل ما