ما یه آلبوم قدیمی داشتیم که داخل انباری خونه مادربزرگم بود و اصولاً کسی کاری به آلبوم نداشت و همونجا خاک میخورد اما از وقتی پدرم ازدواج مجدد کرد (مادر و پدرم جدا شدن) مادرم همه ش به مادربزرگم می‌گفت نمی‌خوای انباری بریزی و گیر داده بود منم ازش سوال کردم که چرا انقدر اصرار داره گفت به سری وسایل می‌خوان خلاصه امروز صبح انباری رو ریختن بیرون منم آلبوم رو گرفتم دستم ببینم مامانم مثل جن زده ها از دستم گرفت گفت نمی‌خواد ببینی آشغال که دیدین نداره منم هیچی نگفتم ظهر میخواست بری عیادت یکی از آشنا ها که عمل کرده منم از سر کنجکاوی رفتم از سطل آشغال محل اون آلبوم رو درآوردم همه ش عکس های قدیمی بود و من نمی‌شناختم تا رسیدم به یه دونه عکس که من شاید یک ساله با نامادریم داخل عکس بودیم درحالی که مادرم میگه اصلا نامادریم رو نمی‌شناسه پس چرا عکسش داخل آلبوم بود؟؟درحالیکه قبل از اون نامادریم اصلا تا یکسال پیش ایران نبود و تازه ۳ ماهه ازدواج کردن
شاید مادر واقعیته😂
مثل فیلمها باید بری دنبال گذشتت بگردی🤚😄
مطمعنی خودشه شاید شبیشه؟
یه حسی میگه مامان واقعیته
شاید فامیل باهاتون
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز